۲۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۲۶
دستم را رها کن
که با آن برف بچینم از آسمان
دستی که در دست توست
به امیدت
همه چیز را از دست می دهد
و آخر هم خودت را.
دستم را رها کن
تا بیندازم دور این سرد زیبا
که مثل حقیقت
لمسم می کند
هدی احمدی
ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان؛ چون باد
به "گرفتارِ رهایی" نتوان گفت: آزاد
.
این که مردم نشناسند تو را، غربت نیست!
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد